
شکست عشقی یا بحران جدایی فرایندی است که پس از پایان رابطه بین زوج یا افرادی که در رابطه عاطفی قبل ازدواج هستند اتفاق میافتد. بحران جدایی و شکست عشقی دلایل مختلفی دارد و حتی ممکن است بعد یک رابطه طولانی پیش بیاید بههرحال بعد از جدایی باید این دوران در مدتزمان محدود طی شود تا شخصی که دچار شکست عشقی و عاطفی شده بتواند به شرایط طبیعی زندگی بازگردد.
زمانی که بدن صدمه میبیند بهبود آن طی گذشت زمان قابلمشاهده است اما زمانی که قلب ما میشکند و شکست عاطفی اتفاق میافتد باید از درون بهبود پیدا کرد. درواقع بحران جدایی یک دوره است که باید فرد آسیبدیده از آن عبور کند و معمولاً افرادی هستند که متأسفانه در این دوره تثبیت میشوند که ضرورت مشاوره با افراد متخصص و روانکاو در مورد این افراد احساس میشود تا بتوانند با کمک مشاور، راهکارهایی متناسب با موقعیت آن فرد است ارائه میشود تا از فرایند بحران جدایی بهدرستی عبور کند. راهکارهای مختلفی برای عبور از بحران وجود دارد. شما عزیزان میتوانید با ارتباط با مشاورین مجرب ما از راهکارهای درست استفاده کنید.
چرا بحران جدایی و شکست عشقی اتفاق میافتد؟
بعدازاینکه ارتباطی شروع میشود باگذشت زمان وابستگی و دلبستگی به وجود میآید. داشتن خاطرات مشترک، تفریحات مشترک، بیرون رفتن و قرار گذاشتن، درد و دل، داشتن تماسهای تلفنی زیاد و موقعیتهای مختلف غم و شادی در کنار هم سپری کردند. با توجه به اینکه بعد از جدایی انگیزهها و رویایای ساختهشده بین دو نفر از بین میرود طبیعی است که شخص وارد بحران جدایی و شکست عاطفی میشود و احساس رهاشدگی، غم و اندوه و تنهایی، افسردگی، عدم انگیزه برای انجام کارهایی که قبلاً او را شاد میکرده شود.
چگونه از بحران جدایی و شکست عاطفی عبور کنیم؟
عبور از مرحله جدایی حتی باوجود دلیلهای غیرمنطقی و غیرقابلتوجیه مانند خیانتکار سادهای نیست و باعث میشود فرد بعد از بیرون آمدن از رابطه دچار بحران شود. حال مشاورکده همراه برای عبور درست از بحران راهکارهایی را پیشنهاد میدهد.
راهکارهایی برای عبور از بحران جدایی:
درواقع بعد از جدایی یک مرحله سوگ را پشت سر میگذارید و هیجاناتی چون خشم، غم و اندوه، فقدان و جدایی را تجربه کرده و دچار نوسانات خلقی میشویید بهتر است به خودتان فرصت دهید تا از این بحران عبور کنید ولیکن مراقب باشید تا در این مرحله تثبیت نشوید و گهگاه سری به انباری خاطراتتان بزنید و برگردید مرحله سوگ ممکن است شمارا به سمت افسردگی سوق دهد یا زندگی شمارا از روال عادی خارج کند و یا شمارا به سمت سرکوب کردن احساسات عاطفی بکشاند که برای ایجاد ارتباطات بعدی بسیار سمی محسوب میشود.
- احساسات خود را روی کاغذ بیاورید یا با دوست یا روانکاو صحبت کنید تا بتوانید فقدان کسی را که از آن جداشدهاید را تحملکنید تا کمکی باشد برای کنار آمدن با فقدان کسی که دیگر نیست.
- ورزش کنید زیرا ورزش دوپامین در بدن ترشح میکند و دوپامین ماده شادیآور است و استرس شمارا ارز بین میبرد. از خانه بیرون روید کارهای روزمِ خود را موفق نکنید، درست است حال مساعدی ندارید و احساس میکنید حوصله انجام هیچ کاری را ندارید اما این روند بسیار اشتباه است که خود را در خانه حبس کنید، این فضای تنهایی شمارا بهسوی افسردگی سوق خواهد داد.
- سعی کنید در انتخاب موسیقی سراغ موسیقیهای غمگین یا موسیقیهایی که قبلاً باهم گوش میدادید و شمارا یاد خاطرات خاصی میاندازد نروید. حالتان بد خواهد شد!
- بیشتر سراغ موسیقیهای آرامبخش و لطیف بروید تا ریلکس شوید. کمکتان میکند!
- لازم نیست بابت این اتفاق تمام زندگی خود را متوقف کنید و تمام دلخوشیهای زندگی را به این جدایی ربط دهید. زندگی همچنان جاری است و ادامه دارد!
- جدایی دردآور میتواند توانایی فکر کردن و داشتن تمرکز را از ما بگیرد و اجازه نمیدهد شما بتوانید فراتر از احساس درد و رنج جدایی افکار دیگری را در سر بپرورانید و دیگر به یاد نیاورید بابت چه چیزهایی در زندگی شاد هستید.
- شخصی که از او جداشدهاید کاملاً رها کنید حتی در شبکههای اجتماعی، شماره موبایل او را پاککنید، ارتباط با دوستان مشترکتان را کم کنید، لازم نیست غیبت یا بدگویی درباره او انجام دهید
- به زندگی برگردید و روزمره خود را دوباره بسازید این بار بدون آن شخص از نو بسازید.
آیا بعد از شکست عشقی وارد رابطه جدیدی شوم؟
جواب این سؤال نه است! با توجه به اینکه هنوز بحران جدایی رابطه قبلی سپری نشده است و هنوز نقاط ضعف و قوت شما در رابطه قبلی مشخص نیست و درواقع زمانی نیاز دارید تا بتوانید احساسات و عواطفتان را بازسازی کنید و با شناخت بهتر خودتان بتوانید در صورت لزوم معیارهایتان را تغیر دهید.
هرگز بعد از جدایی به دنبال جایگزین برای فرار از احساسات غمگین خود نباشید. دقیقه مثل این است که خود را از چاله به چاه انداختهاید!
آیا بعد از جدایی دوست باقی بمانیم؟
به دلایل خیلی عجیب زوجهایی که جدا میشوند سعی میکنند دوست بمانند. برای شخصی که ترک شده داشتن حتی یک دوستی معمولی میتواند مثل تسلی خاطر باشد. شاید دیگر با او همبستر یا تا هنگام مرگ همراهش نباشید. میشود هر وقت خواستیم با او تماس بگیریم از ترسهایمان برایش بگوییم، سینما برویم.
این استدلالها شاید عاقلانه به نظر به یاد اما در نگاه عمیق باعث آشفتگی میشود. برای شخصی که ترک میشود گذار از عشق به دوستی بشدت تحقیرآمیز است، گذار از ایده آینده دو نفرِ به یک شام ساده هر دوهفتم یکبار، بدتر از اینها هر زمان که دوباره ملاقاتش میکنید قطعاً دوباره امیدوار میشوید به بازگشت او که به دنبالش تحقیر بیشتری خواهد داشت.
این اسمش دوستی نیست، شکنجه است! برای فرد ترککننده دیدن عشق سابق مدام یادآور حس گناه و بیرحمی هست. میترسد مهربان بودنش باعث سو تعبیر شود یا حتی ممکنه سعی کند قدمی بردارد.
فکر حس دوستی تلاش متأثرکنندهای است برای بزرگداشت لحظات خوب رابطهای که دو نفر خیلی روی آن سرمایهگذاری کرده بودند. بعدازآن دلدادهها نمیتوانند بهیکباره از زندگی هم محو شوند. ایده دوستی میخواهد آن دوره مهم را جاودانه کند اما عاقلانهتر که نگاه کنیم این دوستی دیگر آن عشق سابق نمیشود. ادامه دوستی لطمه زننده است. هم به تمام خاطرات خوب اوج رابطه و هم به ارزشهای دوستی صمیمانه و همزمان خیانت است به روابط عاشقانه و توهینی به آرمان دوستی که قابل بنا شدن رو خاکستر یک رابطه گرم و آتشین نیست.
و این تسلی خاطر وجود دارد که بهترین لحظههای رابطه همیشه در یک جای امن زنده و جاودانه هستند در خاطرات ما!