افرادی که باخیانت همسر مواجه میشوند معمولاً حس ناامنی، سردرگمی، انکار واقعیت دارند. تصمیمگیری در این شرایط نتایج مطلوبی نخواهد داشت و ممکن است فرد دچار اشتباهات جبرانناپذیری شود. پس بهترین گزینه قبل از هر تصمیم، مشورت با کارشناسان و مشاورین باتجربه در این زمینه است. روانشناس و مشاور باریشه یابی و بررسی علت خیانت و نشانههای فرد خیانتکار به شما کمک کند که با مدیریت صحیح شرایط به وجود آمده بهترین تصمیم را برای زندگی خود بگیرید.
خیانت یکی از معضلات آسیبرسان به پیوند زناشویی است عدم بر خود صحیح با این مشکل میتواند ضررهای جبرانناپذیری به خانواده وارد کند. نحوه برخورد افراد با مسئله خیانت متفاوت است و عکسالعمل افراد هیجان مدار با افراد منطقی در صورت مواجهشدن با مشکلات و مسائل به وجود آمده میتواند به انتخاب مسیر اشتباه منجر شود. همچنین تأثیر خیانت در فرد آسیبدیده و مراحل پذیرش واقعیت از حساسیت بالایی برخوردار است و عدم توانایی مدیریت شرایط به وجود آمده میتواند به خراب شدن پلهای بازگشت منجر شود.
افراد به دو طریق تلفنی و حضوری میتوانند با مشاور و روانشناس ارتباط بگیرند. افراد از طریق مشاور تلفنی از هر نقطهای که باشند میتوانند بهراحتی و در سریعترین زمان با مشاور خود ارتباط داشته باشند و راحتتر مسائل پیشآمده را بیان کنند. لذا پیشنهاد می کنیم برای انتخاب مسیر درست در مواجهه با خیانت با متخصصان ما در تماس باشید.
مهارت حل مسئله در برخورد با خیانت
زن و شوهرهایی که خيانت میکنند دلایل مختلفی را برای رهایی از عذاب وجدان یا توجیه کار خود مطرح میکنند. این افراد با توجه به مشکلاتی که باعث خیانت میشود بهجای حل مسئله از راه درست و یادگیری مهارتهای رفتاری، به سراغ شخص دیگری برای رسیدن به آرامش و کسب رضایتمندی میروند که دقیقا اشتباه همینجاست!
افرادی كه هيجان مدار هستند در مواجهه با مسائل پیشآمده در تکتک مسائل زندگي بجای پیدا کردن راهحل منطقی، با پاک کردن صورتمسئله از مشکلات فرار میکنند. این افراد به دلیل عدم آشنایی بامهارت حل مسئله و ریشهیابی علت مشکلات خود را درگیر تعارضات و هیجانات منفی میکنند. افراد هیجان مدار معمولاً هنگام مواجهه با مشکلات فرار را برقرار ترجيح میدهند و تنها راهحل را فرار از مشكلات ميبينند. معمولاً یکی از بهترین راهحلهایی که پیش رو این افراد است رابطه با شخص دیگر است. درواقع موقعيت جدید به دلیل جذابیت کششها و هيجانات جالب اوايل رابطه بهترین گزینه برای رهایی از دستوپنجه نرم کردن با مشکلات برای افراد هیجان مدار است!
همچنین برخی از افراد ممکن است با پاک کرد صورت مسئله از قبول خیانت طفره رفته و زیر بار حرکت اشتباه خود نروند. در نظر بسیاری از افراد خیانت تنها از نظر مسائل جنسی آسیب محسوب شده و موارد دیگر نادیده گرفته میشود. و در واقع خیانت انواع مختلفی دارد که برای آگاهی از تعریف صحیح خیانت و انواع آن اطلاعات مفیدی در لینک انواع خیانت همسر قرار داده شده است.
افراد بامهارت در صورت مواجهشدن با موارد ذکرشده در بالا برای جلوگیری یا پیشگیری یا درمان خیانت با توجه به شناختی که از خود و همسرشان دارند دلایل مختلفی را بررسی میکنند. موارد مختلفی که به ذهن این افراد میرسد مانند موارد زیر است:
- همسرم افسردگي داره
- خلقم پائينه
- استرس دارم
- همسرم وسواس داره
- من در كنار همسرم تفريح مشتركي نداريم و …
حالا براي تکتک فرضيهها راهحل پیداکرده و با آزمونوخطا درنهایت با حل مسئله به نتیجه میرسد. بهتر است افراد در مواجهشدن با مسئله خیانت و برای بررسی دلایل ذکرشده، از راهکارهای اصولی مشاورین باتجربه و متخصص این حرفه کمک بگیرند.
تأثير خيانت در فرد آسیبدیده
فرد آسیبدیده درواقع دچار تناقض تلخي از عشق و انزجار میشود، از طرفي احساس میکند فریبخورده و از اعتمادش سوءاستفاده شده و از طرف ديگر احساس میکند همسرش را دوست دارد؛ عشق با سرعت از بين نمیرود و اين دو هيجان متضاد در درون فرد آسیبدیده موجب حس بلاتکليفي اضطراب و پریشانحالی میشود. خيانت مسئله بسيار پیچیدهای است و درمان آن سختتر از درمان سوگ است چراکه در سوگ تعارض بين هیجانها وجود ندارد اما در خيانت تعارض بين عشق و رنجش آسيب زيادي را به فرد آسیبدیده وارد میکند. نكته مشترك در هردو جنسيت (زن – مرد) فرد آسیبدیده اين است كه فرد آسیبدیده دچار احساس بیاعتمادی نسبت به كسي كه نزدیکترین فرد در زندگي است، میشود.
فرد آسیبدیده اگر زن باشد به نقاط ضعف واقعی یا فرضی خود متمرکزشده و مسائلی را برای توجیه رفتار فرد مقابل مانند ضعف در زیبایی ظاهری، اندام، قد، وزن و … مطرح میکنند. درحالیکه در اکثر موارد این دلایل صحت نداشته و اگر مرد خیانتکار اين دلايل را عنوان كند فقط به دلیل توجيه كار اشتباهش است. در اكثر موارد ریشه اصلی رفتار و علل اصلی خیانت مردان ظاهر همسر نیست و باید علت را در موارد دیگر بررسی کرد.
اگر فرد آسیبدیده مرد باشد اكثراً خود را در مسائل جنسي، قدرت، جذابيت و مسائل اقتصادي و … ناتوان ميبينند درصورتیکه علت اصلي خيانت زن به مرد عدم توجه مرد نسبت به زن، عشق ورزيدن، ديده نشدن توسط همسرش و عدم شناخت كافي مرد نسبت به جنسيت زن است.
ریشهیابی علت خیانت برای برخورد صحیح و درمان ضروری است. در لینک دلایل خیانت همسر اطلاعات مفیدی برای شناسایی دلایل اصلی خیانت مطرحشده که میتوانند به برخورد صحیح باخیانت یا حتی پیشگیری از مشکلات بعدی منجر شود.
راهکارهای اصولی درمان خیانت
معمولاً زوجين تمايلي به صحبت و واكاوي در مورد مسئله ایجادشده ندارند و ترجيح ميدهند سکوت کرده تا بهاصطلاح «قبح قضيه ريخته نشود». معمولاً فردي كه خیانت كرده ترجيح میدهد تا در مورد اين موضوع صحبت نکرده و تمايل دارد از اين مسئله عبور كند اما وظيفه درمانگر اين است كه ضرورت اين گفتگو را توضيح دهد. در درمان خيانت هر چه واكاوي شود بهتر است و این افشاگري را همسر آسیبدیده بايد تعيين كند كه تا كجاي ماجرا را تمایل دارد بشنود. زجر ناشي از خيانت ممكن است حتي بعد از درمان سالها ادامه پيدا كند؛ اما لذت ناشي از درمان بيشتر است.
زجر ناشي از خيانت ممكن است حتي بعد از درمان سالها ادامه پيدا كند؛ اما لذت ناشي از درمان بيشتر است.
در پروسه درمانی فردي كه خيانت كرده باید رنج و عذاب و سختي همسرش را شنیده و همسر آسیبدیده نیز پشيماني و ندامت همسرش را شنیده و در آخر اعتمادسازی انجام شود و برای رابطه زوج بهصورت بهينه كار شود. درنهایت زوج آسیبدیده با فراگیری آموزشهای مهارتهای زوج که با توجه به نيازهاي زوجين شناخت نقاط ضعف و قوت که توسط درمانگر و مشاور صورت میگیرد، میتوانند در ارتباط و تقويت نقاط ضعف و تبدل آن به نقطه قوت از مشکل به وجود آمده عبور کنند وزندگی دوبارهای به زوج آسیبدیده بخشيد.
20 پاسخ
سلام من ۵ ساله ک ازدواج کردم شوهرم ۲۹ سالشه من ۲۵ سالم
زندگیمون خیلی خوب بود و شوهرم خیلیییی منو دوس داره.ولی نمیدونم چرا حس میکنم بهم خیانت میکنه.چند وقت پیش من دیدم ک یکی از همکاراش قرار بیرون گذاشته بودن.پیامی که من دیدم خیلی صمیمی صحبت کرده بودن حالت شوخی طور . بعد ک من متوجه شدم گفت من قرار گذاشتم ک همکارم که خانم هست با یکی از همکارای آقا دوست بشن انقد ک اصرار کرده طرف همسرم خیلی ترسیده بود از این ک من متوجه شدم .میگه تو خیلی احساسی هستی واسه همین بهت نگفتم .شوهر من اصن اصن اهل اینکه دنبال دختری بیفته یا هرچی نیس.ولی نمیدونم این شکاکی من درسته یا ن همش میترسم زندگیم خراب بشه.چون میگه من این همه زحمت میکشم دوست دارم زندگیمون خوب باشه .دوست ندارم بخاطر یک چیز بی ارزش ک دیدی و من سر اون قرارم نرفتم زندگیمونو خراب کنی.ولی من همش دلشوره دارم یواشکی گوشیشو چک میکنم.ولی با خودم میگم اگه بخاد خیانت کنه همکارشه میتونه همونجا خیانت کنه. حس میکنم افسرده شدم از این بابت😔
سلام من 22 سالمه و حدود دو ساله با دختر خانم 18 ساله ای دوستم ما همدیگرو خیلی دوست داریم و تو موارد اخلاقی زیادیم شبیه همیم خانواده هامونم از دوستیمون باخبر هستن از نظر مالیم کمی خانواده من بالاترن و قرار بود ک بعد کنکور دوس دخترم ب خواستگاریشون بریم حدود هفت ماه پیش متوجه شدم ایشون با معلمشون که حدودا 24 سالش بوده ارتباط داشتن و بهم اظهار علاقه کردن وقتی من فهمیدم و پیاماشونو بطور ناگهانی دیدم دوس دخترم گفتن پشیمونم و اشتباه کردم و تورو دوس دارم بعد با اون پسر قطع ارتباط کردن و تمام شبکه های مجازیشونو دراختیار من قرار دادن ک بهشون اعتماد کنم من چون خیلی دوسش داشتم تصمیم گرفتم ببخشمش و بهش اعتماد کنم الان بعد گذشت هفت ماه من کار بدی از ایشون ندیدم و بهشون اعتماد کردم ولی گاهی اوقات فکرای بدی درموردشون میکنم خواستم کمکم کنید و بهم بگید چیکار میتونم بکنم که بتونم دوباره بهشون اعتماد کامل کنم و فکرای بدی درموردشون نکنم؟؟؟
سلام شوهر من دفتر ازدواج و طلاق کار میکنه دو تا دختر داریم در موردش هرچیزیو میتونستم تصور کنم ولی خیانتشو نه ، کلا زن شکاکی نبودم دوست داشتم خوشبینانه زندگی کنم یکسالی میشه مطمئن شدم هرچندماه یک زنیو صیغه میکنه و شغلش هم قشنگ این خیانتشو مخفی میکنه چون هرزنی بهش زنگمیزنه میگه به شغلم ربط داره کار من با زنها هست از تیپ و قیافه هم خیلی از شوهرم سرترم ازش متنفرم وجودش دیگه منو خفه میکنه ولی با وجود دوتا دختر نمیدونم چیکار کنم اگه میدونستم یه بار خطا کرده میتونستم ببخشمش نگو سالهاست کارش این بوده ، راهنمایی کنین که چیکار کنم عمرا هم بتونم حسی بهش داشته باشم یا باورش کنم ،ممنونم
با سلام
با توجه به موضوعی که مطرح کردید دو نکته حائز اهمیت است. یکی اینکه آیا شما مدارکی دال بر اینکه همسرتان به شما خیانت کرده دارید یا نه. دوم اینکه
با توجه به موقعیت شغلی همسر شما و دامنه ارتباطی با جنس مخالف حساسیت شما را دوچندان کرده و شما دچار شک و تردید شده باشید. همچنین احتمال وسواس فکری وجود دارد. بنابراین این مشکل باید ریشه یابی شود و این مساله به صورت موردی با جزئیات بیشتر با روانشاس متخصص در این زمینه بررسی شود. شما در این حالت به این اطمینان می رسید و از حالت سردرگمی خارج می شوید. دلیلی ندارد وجود فرزند باعث ماندگاری در یک ارتباطی که یکسوئه است شود. چرا که نظریه پرداز یادگیری بندرا می گوید یادگیری مشاهده ای است یعنی والدین الگوهای تربیتی فرزندان برای صمیمیت و روابط عاطفی بین زوجین در آینده هستند. پس ممکن است ادامه این ارتباط و حفظ زندگی با توجه به بی حسی شما به این رابطه یک الگوی رفتاری ناسالم برای فرزندانتان باشد. لذا پیشنهاد می شود قطعا مساله مدار برخورد کرده و با روانشناسی صحبت کنید.
مرضیه پیشکار روانشاس
سلام وخسته نباشید۳سال پیش شوهرمن ناخودآگاه ازخونه بیرون زدالبته یک دوماهی اصلابامن رابطش پررنگ نبودقبلازرفتنش بعدازآن وقتی بهش زنگ میزدم قطع میکرد.فحشم میداد حتی بابچه هاحرف نمیزدیک بچه ۱ونیم ساله ویک۲سالونیمه داشتم اون موقع حتی دست یکی دررفت براش مهم نبودرفته بودم توماشینش گفتم بیاببریمش دکترازماشین من ودودخترم راپرت کردبیرون وبامادروخواهراش تبانی کرده بودن هرکس ازخانواده من به اووخانوادش زنگ میزدبابی احترامی ازطرف اوناروبرومیشد.من برای همسرم چیزی کم نذاشتم حتی طلاهامووکلی پول ازپدرم گرفتم دادم تامجوزتاکسی ۱۳۳بگیره بعدمن یه ماشین بنامم بودباهزاردروغ ازم گرفت بعدازفرارش ازخونه بایه زن بودحتی بمن دروغ میگفت وشریکش اون زنه بودوهمچی منوزودمیبردبه اون میگفت.ازش شکایت کردم وتاطلاق رفتم وچون برام پولی خرج نکنا ماشینشونمیدونم دادبه اون زنه وچکارکرده بخاطردوبچه برگشتیم سرزندگی پدرم ازغصه این مردوکاراش بامن فوتکردوهروقت ازش میخام ازاون زنه بگه که چرااینکارراگرده اول میگه باشه وپشیمونه بعدمیگه چیزی نبودبگم وخدامرگم بده راحت شم یجورایی فرار میکنه.میخام برم مشاوره میگه آره قرص میده دیوانه میشی میگم خب بگوتوهمچی رابگوومیگه باشه یروزمیگم.تمام سرمایم ماشینم همه رانمیگه چکارکرده حتی یک دخترم بیمارستان بستری بودعین خیالش نبودیه داستانی برام ساخته که اصلاعقل یاورش نمیکنه.خسته شدم سه ساله دارم عذاب میکشم ازخونسردی واینکه تصلاحال ودردمن براش من نبست جلوش گاهی وقتها دچارتپش قلب میشم وروبمرگ ومیدونه بخاطراونه اماکاری نمیکنه آروم شم.بااون زنه ازمن وهمچی من میگفته وجالبه ازاون هیچی بمن نمیگه انگارخیلی براش عزیزبود.کمکم کنینین بریدم چطوربامردی دردل کنم که درددلش برای دیگریست چطوراعتمادکنم وقتی عین خیالش نیست زنش درعذاب فقط میگه تکرارنمیشه اشتباه بودانگارنه انگاراین وسط زنی سوخت نمیدونینی دوتایی چه بلاسرم آوردن بعدمیگه نه اون صدای من نبودفحشت میدادولی خودش بود
عزيزم شما چند سالتونه در چه سني ازدواج كرديد ؟
ممكنه همسرت دوره مجردي محدود رو تجربه كرده باشه
ممكنه از قبل با اون خانوم در ارتباط بوده و خيلي مسائل ديگه كه قابل بررسي است . حال آنكه با توجه به شرايط فعلي قطعاً در پرتال درماني خيانت شفاف سازي حائز اهميت است . با توجه به اينكه شما انتخاب كرديد زندگيتون رو حفظ كنيد بايد هر دوي شما زن و شوهر براي ايجاد ارتباط سلامت تلاش كنيد. حتماً ضمن اينكه مشاور و روانشناس دارو تجويز نميكند شما بيشتر نياز به زوجدرماني داريد .
سلام من هم دچار این مشکل هستم و با تعارضات بسیاری دست و پنجه نرم میکنم، به هیچ عنوان آرامش ندارم و همیشه به شوهرم شک دارم و هر از چند گاهی داخل تلفنش مچش رو میگیرم و میبینم دست از خیانت بر نمیداره. ی پسر 5 ساله داریم و من ترس از تنهایی وجدا شدن دارم در حالی که به شدت دوست دارم جدا بشم و فکر میکنم مظلوم واقع شدم، تو رو خدا راهنمایی کنین
دقیقا من هم گرفتار این بدبختی شدم
ازادی بیش از حد و اعتماد بیش از حد کلر دست من داده
من خانمم دیشب خودش میگه دوست پسر داره و باهاش بیرون رفته وکادوخریده و نهار رفته خونش براش یه دستبند و چند تا کادو دیگه خریده که فقط تکه نخ ازش مونده هنوز همونو دستش نگه داشته اونوقت دلیلش هماینه که بیشتر عاشق توئم! و تومهم تری و خدایی هیچی هم کم نداریم
البته ۶ ماه قبل یه مدتی رابطه شکر آب شد و احتمالا که نه حتما همون موقع شروع شده
البته من ازش خواستم هر چی راز داره بگه با خیال راحت وهیچ تبعاتی براش نداره ولی الان ته دلم خالی شده! خیلی خالی! نمیدونم با این بچه ای که داریم و این دلسردی یهویی چیمیشه!
فک نمیکردم! کلا فک میکردم این چیزا مال بقیه است! گاهی حرفش رومیزدیم که این چیزا مهم نیست و فک نمیکردم واقعا جدی بشه! اونم با کسی که هردوتامون میشناسیمش!! اصلا کیج گیجم!
سلام … دوست گرامي ابتداي امر اين نكته حائز اهميته كه شما چرا دچار ابهام بوديد ؟ و از همسرتون خواستيد همه چيز رو به شما بگه بدون هيچ تبعاتي… هميشه قبل از دونستن چيزي در حالت a قرار داريد بعد از دانستن روي نقطه b قرار ميگيريد و ديگر نميشود از حالت bبه حالت a برگرديد حالا بايد بياموزيد در حالت b چطور زندگي كنيد كه كمترين آسيب به خودتون و خانوادتون وارد شه . پس حال و هواي شما كاملا طبيعيه و بايد مديريت شود . حتما از نيروي متخصص در اين زمينه كمك بگيريد ، همه ي ما فكر مي كنيم مرگ براي همسايس و هنگام مواجهه با بحران دچار شوك و ناباوري هستيم … يكي از نكاتي كه از گفته هاي شما دوست عزيز اخذ كردم و قابل توجه هست اينكه موضوعات و مسائلي كه ناشايست و ناهنجار و ضد ارزش و تابو است را ساده ناچيز و بي اهميت جلوه دهيم ؛
يادتون باشه يك مثلي هست كه ميگن: ” شوخي شوخي جدي ميشه ” در مورد شما هم همين اتفاق افتاده مسئله چند ارتباطي و روابط فرازناشوئي در حيطه خانواده بي اهميت جلوه داده شده .
دوست عزيز براي آمادگي زندگي در نقطه b و كسب مهارت هاي جديد در اين موقعيت و ادامه از مشاوره كمك بگيريد .
سلام
اینکه چرا گفتم هر چی راز داری بگودر این مورد نبود! کلی ازش خواستم رازی نداشته باشه! اصلا فکنمیکردمموضوع رازش این باشه!
واقعا بعد ما ه ها اصلا شرایط روحیم بهتر نشده که روزی دو سه ساعت بعد اینکه همه خوابیدنمیشینمگریهمیکنم! یا صبح های زود قبل همه! خدا شاهده شرایط زندگیروخیلی همیهتر از اول اشناییمونکردم! به خودکشی خیلی فکمیکنم! ولی بخاطر بچه ای که دارم یا شایدم دلیل اصلیش بی عرضگی که این رو بهانه کردم هنوز نتونستم اقدام اخر رو بکنم!
اصلا مگه میشه باهاش کنار اومد که مشاور بخواد کمک کنه! نهایتش اینه که میگه باید سعی کنیروالزندگیت خوب بشه که اونم دارم شدید انجامکیدم! همه راضین و شایدم خوشحال که. اینکارهاروکرده وگفته ومن اصلاح شدم! همه چیز از نظرشون گل وبلبل ه!
خیانت هیچ توجیهی نداره اگر میان زن و شوهری شکراب شد دلیل نمیشه که بره خیانت کنه.شمام سعی کنید به خود کشی فکر نکنید..چرا بخاطر یکی دیگه شما زندگیتونو از دست بدین…اگر خیلی اذیت میشین و کاملا قابل درک هست جدا بشین…چون اینجوری خودتو نابود میکنی… شایدم اون خانوم اشتباه کرده باشه و پشیمونه و از روی حرصش رفته ولی باز توجیهی نداره
منم هم دقیقا با این مشکل روبرو شدم نمیدونم چ کنم با وجود یه پسر 3ساله
درکل خیلی عالی بود امیدوارم راه وچاره ای هم داشته باشه
متشكرم ؛ حتماً زوج بايد با مراجعه به روانشناس تحت پرتال درماني قرار بگيرند و قطعاً تأثيرگذارخواهد بود .
بنظر من خیانت خیلی بیشترازاین حرفا معنی داره حتی زن وشوهری که تویه خونه باهم زندگی میکنن وبهم اهمیت نمیدن این خودش خیانته قرارنیست خیانت حتما باشخص سومی صورت بگیره
عزيزم مثالي كه شما مي فرمائيد طلاق عاطفي است .
بي توجهي به يكديگر و نيازهاي زوج طلاق عاطفي است
يعني زوج عليرغم اينكه زير يك سقف با هم زندگي ميكنند اما توجهي به نيازها و احساسات و عواطف يكديگر ندارند و تنها مثل همخونه و بنا به دلايل مختلف اجتماعي و فرهنگي و ترس از جدايي و … دارند و طلاق خود را رسمي و محضري انجام نميدهند مثلا براي ترس از حرف مردم يا بدليل فرزندان و …
خیلی عالی بود ممنون از مطالب پرمفهومتون
خواهش مي كنم عزيزم